در قفس افتاده ام فکر رهایی نیستم
دل به عشقت داده ام فکر جدایی نیستم
—
عجب زمانه ای شده زیاد که با وفا باشی با سگ اشتباهت میگیرند…
—
بعدمرگم تکه یخی روی سنگ قبرم بگذاریدتابااولین طلوع خورشیدبجای یاربرایم گریه کند
—
سرفه ک میکنم صدای
شیشه خورده می آید
فکر کنم
بدجور قلبم شکسته است….
—
آغــوشت میتواند قشنگترین سرخط خبرها باشد ،
وقتی تـو میتوانی قشــنگ ترین تیتر زندگی من باشی….
—
همــه ی حواسم را جمع میکنم تا خیالت را کم کنم اما تمام یادت در”من” ضرب میشود و “من” تقسیم میشوم در “ تــو” …
می بینی ؟؟؟ عجب دنیای بی حساب و کتابی است ؟؟؟
—
من و ته سیگار و پنجره باز..
مانده ایم که کدام یک براى سقوط مناسب تریم؟!
—
دخترک دل شکسته کنار پنجره سیگار میکشید..
دخترک خسته بود آنقدر که یادش رفت بعد از
آخرین پـُــــک
سیگار را به پایین پرت کند نه خودش را …
—
در آغوشت
ورد میخوانم زیر لب
و خدا را صدا میزنم .
آنقدر صدا میزنم که بگویی :
جان دلم !
—
مـــن از عــــطـــرِ آهســـــتهی هــــوا مـــــیفهــــمـــم
تــــو بـــایـد تـــازگـــیهـــــا
از ایــــنجا گـــــذشـــته باشــــــی …
—
دغدغه هایت را به من بسپار
و آرامشم را بگیر
هنوز شانه هایم برای تو خالیست
هنوز آغوشت ،
آرامترین ساحل امن جان من است
می دانی ؟
—
همه ی این ها برای توست
تا لبخندی بزنی
و من
آرام بگیرم
ساز ِ دست هایم را کوک کرده ام
تو را می شناسند
مگر می شود
خاطره باشد و تو نباشی .. ؟
کافی ست
نه با چشم
با دل ات
من را بخوانی
—
تو
رنگ میدهی
به لباسی که میپوشی
بو میدهی
به عطری که میزنی
معنا میدهی
به کلمههای بیربطی
که شعرهای من میشوند …
—
حس می کنم سالهای سال است تورا می شناسم
تو در تمام خاطراتم هستی حتی ان زمانی که در زندگیم نبودی
ودر تمام اینده ام خواهی بود حتی اگر ترکم کنی
—
بــهش گـفتم بیـا جـای هـمیشگی کـارت دارم…
نـیم سـاعـت بـعد اومـد…
بـا دوسـتش سـارا بـود…
گــفتم مـیخواسـتم ببـرمـت یـه بـاغچه رسـتوران حـال کـنیـا!!!
گــُفت:اُاُاُ…بـخیال شـو بـابا!!!
دوســتش سـارا گـُفـت پـس مـن بـرم مـزاحمـتون نـمیشم…
سـریع بـه خـانومم گــفتم :نـگفتی بـه دوسـتت اخـلاقه مــنو؟؟؟
یـا سـه تـایی مـیریم یـا اصـلن نــمیریم!!!
خـلاصه رفـتیم…
نــشستیم رو تـخت…
جــلومون درخـتای انار و یـه جـویبار ِ خـوشگل بـود …
واسـه خـاطره دخـترا قـلیون نگـرفـتم…
واسـه خــانومم مـعجون واسـه سـارا هـم کـه شـیرینی و قـند واسـه پـوستش ضـرر داشـت:) بـستنی سنتی مخـصوص…
دوبـاره واسـه خـودمم یـه بـستنی سـنتی مـخصوص:)
در حــین ِ خـوردن ِ قـا قا لیلی هـامـون اونــقد چـرتو پـرت گـُفتم داشـتن از خـنده مـترکیدن…
اون سـارا کـه هـیچی بـستنیش پـاچـیده بـود رو فـرش:)
دوربـــین عـکاسی آورده بـودم عـکس بـندازیم…
دادم سـارا ازمون عـکس بـگیره…
نشـستیم کـنار ِ هــَم…اون بـا انـگشت اشـاره صـورتمو نـشون مـیداد مـنم چـشمای اونو…
مـوقع انـداخـتن عـکس حـسادتو تـو چــشمای سـارا مـیدیدم…
کـه بـه عـشق ِ مـا غـبطه مـیخورد…
الان اون عــکس شـده یـکی از بـدترین آلات ِ عـــذاب ِ مــن…
هــــِی نـگاش مـیکنم مـیگم یـنی دوسـتم نـداشت کـه الان پـیشم نــیس؟؟؟
اگــه دوسـتم نـداشت پـس این عــشقی کـه تـو چـشماشه چـــــیـــه؟؟؟
—
زنــگ زدم بـهش…
ورداشت یـه کـم بـاهم حـرف زدیـم بـعد گـفتم: شـلوغـه دور و ورت؟؟کـجایی؟
ایـشون: آره اومـدم خـونـه ی خـاله…
مــن:خــونـه ی خـالـه کـدوم وَره؟؟؟
ایشـون:خـاله زهــرا ایـنا دیـگه!!!واای دلـم خـیلی بـرا دخـتر خـاله هـام تـنگ شـده بـود!!!الـبته دلـم بـرا تـوأم تـنگ شـده هـا…
مــن:هـه…مــا کـه دیـروز بـاهم بـودیم:)
ایـشون:خــودت مـیگی دیـروز مـیفـهمی بیـس چـار ســاعـت دوری از عـشقـت یـعنی چـی؟؟؟اصــلن مـیفـهمی؟؟؟(با خنده)
مــن:اســیرم کـردی رفـته بـا ایـن حــرفـات!!!عـــشـقم؟؟؟
ایــشون:بـــعـــلـــه؟؟؟
مــن:تــا آخــر ِ عــمر بــاهام مـیمونی؟؟؟
ایــشون:آره بــخدا!!!بـخدا مـا واسه هــمیم!!!
دقــیقن هـمین جـمله رو تـو درکـه بـِهِــِم گفـته بـود…
هـــععععی…
بــی مـعرفـت مــنو تــنــها گـذاشـتی بـه جـهنم!!!
چــرا حـرمـته اســمه خــدارو شـکستی؟؟؟
چــرا قـَسَمه دوروغ خـوردی؟؟؟
هــان؟؟؟تـو کـه مـیخواستی مـنو بـه پـول بـفروشی چــرا عـاشـقم کـردی پـس؟؟؟
چــرا وابـسـتم کـردی؟؟؟
—
بیا وداع کنیم..
اگر بنا باشد کسی از ما بماند
همان به که تو بمانی
“کینه ی تو” به کار این دنیا بیشتر می آید “تا عشق من”..
—
گفته بودی “یا تو یا هیچ کس”
و من ساده انگار فراموش کرده بودم
این روزها هیچ کس هم برای خودش کسی ست
کسی حتی مهمتر از من …
—
بی منطق ترین عضو بدنم چشمهایم اند، می بینند که دیگر دوستم ندارد اما هنوز تشنه دیدنش هستند …
—
مقدس ترین جای دنیاست
اتاق تنهایی هایم
وقتی
با نیّت “تو” خلوت می کنم
—
بیاید با آنان سخن نگوییم فقط به آنان بنگریم و بگذریم.(دانته)
—
فیزیک بعدها ثابت میکند در روزهای بارانی جای خالی آدم ها بزرگ تر میشود.
—
هرچند نمیدانم خواب هایت را با چه کسی شریک می شوی…!! اما هنوز شریک بی خوابی های منی…!
—
از`·.¸¸.·´این`·.¸¸.·´فاصله`·.¸¸.·´دور`·.¸¸.·باز`·.¸¸.·´هم `·.¸¸.·دوستت`·.¸¸.·´دارم`·.¸¸.·´I·.¸¸.·´L`·.¸¸.·O`·.¸V¸.·´E you .
—
همیشه با خودم فکر میکردم که سکوت تو چه رنگی دارد…
حالا که ناشنوا شده ام فهمیده ام
که سکوت تو رنگی کمانی عاشقانه بود
—
استاد
تمام رموز نقاشی را به من آموخت
جز اینکه چگونه می توانم
یک دنیا را میان مردمک چشمانت جای دهم؟؟!!
—
من عاشقِ این سوالم:
بگم: من کــجایِ زنــدگیتم!؟
بعد طرف بگه: خَره تو خودِ زندگیمــــــــــی …♥
” عاشقِ این عاشقانه های سِفت و مُحکمم
—
خدایا
مرا تنها مگذار که مبادا نگاهم به بنده ای از جنس خاک محتاج شود!
—
این چه عشقی است که در دل دارم!
من از این عشق چه حاصل دارم!
می گیریزی زمن و در طلبت!
بازهم کوشش باطل دارم!
—
چـقـد دلـم تـنـگ شـده واسـه دیـدنِ اونـیکه اول صـبـح بـه زور از خـواب بـلـنـد مـیـشـه
هَـپـل و ژولـیـده،
بـا لـبـاسـایِ بـه هـر طـرف کـِش اومـده..
بـا چـشـمـای نـیـمـه بـاز و نـیـمـه بـسـتـه..
بـا پـاهـایِ بـرهـنـه رویِ سـرامـیـک..
کـه داره مـیـگـرده دنـبـال دسـتـشـویـی و زیـر لـب غـُر مـیـزنـه…
کـه اون لــحــظــه
بـغـل کـردنـی تـریـن مـوجـود دنـیـاس…
حـتـی مـیـشـه بـراش مُـــــرد!
مـیـگـویـنـد از تـو نـنـویـسـم! در خونِ مـن گـِردهَـمـایـیِ لـبـخـنـدِ تـو بـرپـاسـت… و ایـن را چـه کـسی مـیدانـد؟
—
من درختت میمونم …
تو تبر هم که بشی و بخوای منو قطع کنی، آخرش یا دستمال میشم واسه اشک چشمات
یا قلم و کاغذ میشم واسه دلتنگیات
—
دستانت رو دور گردنم حلقه کن
این دوست داشتنی ترین شالگردن شب های سرد من است؛ باور کن
—
کاش بعضی ها بدونن “مخاطب خاص” شدنشون نتیجه احساسات “خاص” طرف مقابلشونه نه ویژگی های فردیشون!
—
تا ولوله عشق تو در گوشم شد/عقل و خرد و هوش فراموشم شد
تا یک ورق از عشق تو از بر کردم/سیصد ورق از علم فراموشم شد…
—
وقتی دلی می گیرد .. بغضی میشکند .. نگاهی آلوده می شود ..
آن لجظه را بخاطر بسپار …
شاید روزی دلت گرفت … بغضت شکست … نگاهت آلوده شد ..
آن لحظه یاد می آوری که …
(( عشق خود عذابی است الهی ))
—
در خاطری که ” تویـــی ” دیگران فراموشند،
بگذار در گوشت بگویم
” میـــخواهــمــــــــت ” …
این خلاصه ی، تمام حرفای عاشقــــانه دنـــیاست …!!!
—
آن قدر که او را دوست داشتم…اگر خدا را دوست می داشتم…در آن دنیا نیمی از بهشت،به نامم بود…!!!!
—
محشر؛
شهلای چشمان توست
وقتی
بی گدار به آب می زند
مرا…
—
این دنیا عجیبه!
تا مریض نشی گل واست نمیارن…
تا گریه نکنی نوازشت نمی کنن…
تا فریاد نکشی به طرفت برنمیگردن…
تا نمیری نمی بخشنت…
—
خانم یاد بگیر جواب مرد بونمو با زن بودنت بدی
یاد بگیر وقتی دلم میگیره به جای مسخره بازی یکمی ارومم کنی
خانم وقتی که دلم برات تنگ میشه بهت زنگ میزنم به جای شوخی های الکی حالمو بپورسی (شاید حالم خوب نباشه )
خانم یاد بگیر وقتی دستتو گرفتم حواست به من باشه نه به تل سر دوستت تودانشگاه
خانم دلم دوست داره ولی مغزه ام قبولت نداره
شاید دلم دروغ بگه
ولی مغزه ام دروغ نمیگه
می تونی خودتو درست کنی؟اگه نمتونی
شرمنده من دیگه نیستم
بای
—
خانم اگه نمیتونم باهات قهر کنم اگه نمیتونم مثل بقیه ازارت بدم اگه بلد نیستم ناز کنم
اگه دلبری کردن پسرونه بلد نیستم اگه وقتی ناراحتم میکنی هیچی بهت نمیگم اگه همیشه مراقبم ناراحتت نکنم اگه تو منو دوست نداری و من دوست دارم
لطفا ادم باش وقدرمو بدون
خیلی ها ارزو منو دارن
—
قاتل هستی اگر …
بدنت در دست کسیست
و فکرت پیش دیگری!
هم جسمت را کشته ای
و هم روحت را …!
—
لبخند زدن خیلی راحت تره
تا بخوای به همه توضیح بدی چرا حالت خوب نیست …
—
نا سپاس از عشق پاکت نیستم من که عمری با خیالت زیستم
دوستتتت دارم به جا تو قسم روی حرفم تاابد می ایستم
—
اشتباه نکن
نه زیباییِ تو
نه محبوبیتِ تو
مرا مجذوبِ خود نکرد
تنها آن هنگام که روح زخمی مرا بوسیدی
من عاشقت شدم …
—
کاش گناهی کرده بودم که مجازاتم ندیدن تو شده است…
—
راهــ کـِـﮧ میـروے
عَقــَـب میـمــانَــم•••
نـَه بـَـرای اینـکـِـﮧ نـَخواهَـم با تــُـــو هـَـم قــَـدم باشَـم
میـخواهـم پا جاے پاهایـَـت بگــُـذارَـم
میـخواهـَـم مـُـراقبـَـت باشَم
میـخواهـَــم رد پایـَـت را هیچ خیابانـے در آغوش نکـِـشـَــد
تـــُــو فــَـقـَـط بـَــراے مـَـنے•••
—
لعنت به چشم های هرزه ای که تاوان لذتشان را دل باید پرداخت کند..!
—
قلبی که از یه تسونامی بزرگ جون سالم بدر برده یه عالمه خاطره داره از وحشت و ترس،دیگه از دریا و موجاش نمی ترسه دیگه شکستن براش مفهومی نداره…
—
عشق را نه در قلبها
نه در میان سینه های مردم
عشق را نه در دستهای دراز شده برای یاری
نه در قطره های اشک جاری
عشق را نه درلابلای دفتر خاطرات روزهای خوش
نه در قابهای عکس یادگاری
بلکه عشق را در هوایی یافتم که تو در انجا نفس میکشی
کنار من،
حتی اگر حواست به من نباشد…
—
گاهی وقتادلت فقط دستاشو تمنا میکنه چقد سخته ارووم کردنه دلی که بهانه میگیره اماکاری از دستت برنیادجز این که بغضت بگیره
—
آسوده بخواب در آغوش همان هرزه ای که گرفت آسودگیم را…
و من سر میکنم هرشب با عکس هایی که در نبودنت به آتشم میکشند…
—
باران عشق هوای دلم را پر کرده و عطر تو را نزد من اورده
به دستانت نیاز دارم تا این اشکها را خاموش کنند
—
این عاشقانه ها را می بینی …
نگو نه که باور نمی کنم …
رازداری بس است …
عشق من در چشم هانت همه رازها دیدنیست ..
—
به وسعت قلب کوچکم به یادت هستم، شاید کم باشد اما قلب هر کس تمام زندگی اوست…
—
یادتـــــــــــ باشـــــــــد،
که خودت یادم دادی عشق را چگونه یاد بگیرم!!!
امــــــــا…
خودت خیلی زود یادت رفت یاد داده هایت را …
“جمله خودمه اگه خوب نبود به
بزرگی خودتون ببخشید”
—
تو قلب منو کشتی ورفتی،اما میدونم که حتما یه روز برمیگردی.
چون همیشه قاتل به محل جنایت بر می گرده!
—
وقتی کسی دیربه دیریادم میکنه نگرانش نمیشم چون حتماشادبوده که ازیادش رفتم
—
توغزل در چشم داری من اشک
گرچه فرق ِ من وُ تو
تنها این نیست
مثل ِ درد ِ من وُ تو
فرق ِ ما بسیار است
—
دوستانت را چه آسان میدَرند
آرمانت را چه ارزان میخَرند
نیستی! نامردمان ِ تندخو
دخترانت را به زندان میبَرند
—
مثل ِ دری بی دیوار
که باز وُ بستهاش پیدا نیست
بی تو من
خوب وُ بدم گم بود
—
پُشت ِ این رفت وُ آمدها
کاش تو ایستاده باشی
—
می روم
پشت پنجره سبز می شوم
از گرمای سالهای دور
تا صبح
بوی پاییز بگیرد…
—
هـــر ســـال مـــوقــع تـــولـــدش واســـش کادو مـــیـــگـــیرم
ولـــی بـــدســـتــش نـــمــیــرســـه…
چـــون دیـــگــه نــیـــســـت…
بـــا ایـــن 1اســفــنــد مــیـــشــه 5 سال…
5ســالــه عــاشــقــشــمــو و ” وفـــادار “…
—
بـــــارهــــا گفتم به تو؛
چـشمــها،
بــــرای ِ نـــگاه اسـت …
امّــــا ..
تـــــو ..
هــــر روز بـــا آنـها ..
حـــادثــه مــی آفــــریـــــنی!
—
بدون گذرنامه ازخیالم عبورخواهی کرد
مهربانیت را مرزی نیست …
—
مــُــحبـــــت
تنـهـــــــا جــوشـکــــاری است کــه،
دلهـــای شـکـسـتـه را رایـــگان جــوش مـی دهـــــد …
—
آدم ها را بدون اینکه به وجودشان نیاز داشته باشی دوست بدار و محبت کن …!
کاری که خدا با تو می کند…
—
لبخند که می زنی
از پس رنج ها …
چنان شیفته ام می کنی
که بهار را با مهربانی ات تاخت می زنم
و باز هم پیروزم!!
—
در کوچه های تاریک خیالم تنها تو را می دیدم که روشنی بخش آن بودی
—
عشق خیلی بزرگه
وقتی حاضری بخاطر خوشبختی کسی که عاشقشی از با اون بودن بگذری یعنی معنای واقعی عشق…
—
دومین شعریه که واست گفتم،تقدیمت میکنم بهترینم:
زمستانی دیگر آمده ولی فرق دارد با دیگر زمستانهایِ عمرم
شاید هوا سرد باشد ولی دلم به آغوشت گرمِ گرم است
آری به آغوشت …
آغوشی که وجود دارد،برای تمامِ دلتنگی هایم،بغض هایم،ناآرامی هایم
برای دلخوشی هایم،خنده هایم و شادی هایم ..
آغوشی واقعی …
آغوشی که میدانم سالهایِ سال به کنارم خواهد ماند
دیگران آغوششان سرد بود،دیگران واقعی نبودند،دیگران پایداری نداشتند
اما تو ..
اما تو هستی و به بودنت بَد وابسته ام .
باور دارم …
وجودت را،مهرت را،عشقت را .
به مهربانیت،پایداریت و دوس داشتنت از عمق وجود ایمان دارم .
چگونه بگویم؟!
چگونه …
خاص ترین مخاطب خاصم هستی که هستم …
—
میگذردروزی این شبهای دلتنگی…
میگذردروزی این فاصله ودوری…
میگذردروزهای بی قراری وانتظار…
میرسدهمان روزی که بخاطرش گذراندیم فصلهارابی بهار…
وازترس اینکه به هم نرسیم شب تاصبح رااشک میریختیم…!
—
دلـم تـنـگ شـده واسـه زمـانـهـایـی کـه..
آفـتـاب از پـشـتِ پـرده ی اتـاق مـی افـتـاد رو صـورتـم کـه گـرمـم کـنـه .. کـه صـبـح شـده..
بـهش بـگـم: صـبـح بـخـیـر خـورشـیـد خـانـوم.. امـــا ..
مـی بـیـنـی کـه .. نـیـازی بـه آفـتـاب نـیــــس.. حـجـمِ خـالـیِ بـازوهـایِ مـن بـا گـرمـایِ آغوشِ عـشـقـم پـر شـده..
مـی بـیـنـی کـه .. مـن بـا عـشـقـم شـب نـدارم کـه صـبـح بـشـه .. هـمـیـشـه روشـنـی بـا مـنـه..
چـطـور تـنـت رو بـه اون سـپـردی، وقـتـی هـنـوز بـویِ مـنـو مـیـداد ..؟؟؟
—
مقصر نبودی!
عاشقی یاد گرفتنی نیست..
هیچ مادری گریه را به کودکش یاد نمی دهد..
عاشق که بودی
دستِ کم
تَشَری که با نگاهت می زدی..
دل آدم را پاره نمی کرد!
مـهـم نـیـسـت…
من که برای معامله نیامدم..
اصل مهم این است:
که هنوز تمام راه ها به تو ختم می شوند..
وتو در جیب هایت تکه هایی از بهشت را پنهان کرده ای..
نــوشــتــن
فقط بهانه ای است که با تو باشم..
اگر چه
این واژه های نخ نما قابل تو را ندارند…
—
زندگی در برزخ وصل و جدایی ساده نیست
کاش قدری پیش از این یا بعد از آن می زیستم…
—
می توانستم بهترین رنگ ها را برایت نقاشی کنم اما تو تنها دستان سیاهم را دیدی…
—
حال ادم خراب پرسیدن ندارد…
اما…
دستانش گرفتن دارد…
—
به یاد داشته باشیم که انسان ها در کنار هم عاشقند
و دور از هم عاشقتر…
—
گاهی آنقدر دلم هوایت را میکند … شک میکنم به اینکه،این دل مال من است یاتو…
—
وقتی یه آدم مے گه:«هیشکے منو دوست نداره!»
منظورش از «هیشکے »،
«یک نفر» بیشتر نیست.
همون یه نفرےکه
واسه اون آدم همهکسه!
—
رفتهای
و من هر روز
به موریانههایی فکر میکنم
که آهسته و آرام
گوشههای خیالَم را میجَوَند.
—
حـــالا که رفته اے …
دلـــم براے تــو بیـــشتر از خودم مـــےســوزد…
فـــکر مــےکـنی کســـےبه انـــدازه ے مـــن دوســـتت خواهـــد داشـــت
…!؟
—
در نبودت به خود میگتم اگر زندگی من افسانه نشد اسم دخترم را میگذارم افسانه…!!!
—
ایــنـقَـــــــدر سَــــرَت شُــــلــوغ اَست
کــه فُـــــرصَـــت فِــــِکــر کــَردَن به مَـــــن را پِــــیدا نمــی کُـنـی…
ایـــن خــوب اَست؛
خـــوب اَســت که فُـــــرصَـــت فِــــِکــر کــَردَن به غَـــم را پِــــیدا نمــی کُـنـی…
—
بـــعد از رفــتــنـت…
مـــوهـایم را از تــه تــراشـیدم…
خــاطـره ی دســتانــت دیــوانـه ام مــیکــرد..؟؟!!!
—
دلتنگ شده ام …
نمی دانم شاید برای تو
یا شاید برای دیروزهایی که با تو سر کردم …
—
به خودم قول میدم فراموشت کنم .. وقتی صبح می شود، تورا که نه، ولی! قولم را فراموش میکنم!!!
—
عشق هرگز قادر به تملک نیست ٫ عشق آزادی بخشیدن به دیگری است ٫ هدیه ای
نا مشروط است … عشق معامله نیست
—
همین خنده های ساده ی توست
وقتی با تمام غصه هایت میخندی
تا از تمام غصه هایم
رها شوم
—
صـدات مـیـکـردم…
ایـن جـانـی کـه اولِ اسـمـت مـیـذاشـتـی و جـواب مـیدادی..
جـانـم رو مـیـگرفـت…
کـــــاش
نـمـیـزدی
ایـن حـرفـهـا رو…
دلِ مـن جـنـبـه نـداشـت!
حــالا کـه نـیـسـتـی…
دارد دَمـــار از
روزگـــارم دَر مــیــاورد…
—
دوستی کلامی نیست که کهنه شودیابپوسددوستی ایین مقدسی که به جامیماند
—
تسبیحی بافته ام… نه از سنگ… نه از چوب… نه از مروارید…!!بلور اشک هایم را به نخ کشیده ام تا برایت دعا کنم هر انچه ارزو داری…
—
آنکه رفت به حرمت آنچه که با خود برد حق بازگشت ندارد.رفتنت مردانه نبود لااقل مرد باش و برنگرد.
—
سراغم راازکلاغ بام خانه ات مگیر.که حقیقت بودنم رابه تکه پنیری میفروشد
—
دیدی ای دل عاقبت زخمت زدند/ گفته بودم مردم اینجا بدند/دیدی ای دل ساقه ی جانت شکست/ آن عزیزت عهد و پیمانت شکست/ دیدی ای دل در جهان یک یار نیست/ هیچ کس در زندگی غمخوار نیست/دیدی ای دل دوستیها بی بهاست/ کمترین چیزی که می یابی وفاست/نو بهار عمر را دیدی چه شد/ زندگی را هیچ فهمیدی چه شد/ ای دل اینجا باید از خود گم شوی/عاقبت همرنگ این مردم شوی…
—
با من بمان این روز ها با من که تنها مانده ام …
من تقدیر خود را خط ب خط در چشمهایت خوانده ام.
—
در کنار هم قدم می زنیم زیر باران …
لحظه ای بایست…
سجده شکر به جا اورم …
رسیدن به نهایت ارزو زانو زدن هم دارد ..
—
به لحظه های نبودنت هرگز عادت نخواهم کرد
اگر باور نداری می توانی از چشمانم بپرسی
آنها دروغ نمی گویند
—
خیلیا هستن که این شب ها
روی تخت گریه می کنند و شب روی بالشت خیس می خوابن
هیچی، خواستم بگم به سلامتیشون
آرزوی دور شدن اشک از چشمای قشنگشون
آرزوی یه دنیا لبخند روی لب های زیباشون
آرزوی یه بالشت خشک، روی تختشون
—
بیدارم
تمامی شب را تا سحر
تا نکند یادت از یادم برود
—
اگه نیمه گمشده تو پیدا نکردی زیاد مهم نیست…
درد واقعی از اونجایی شروع میشه که نیمه پیداشدتو گم کنی…
—
ســاعــت هــشت کــلاس زبــانش تعــطیل مــیشد…
مـــیرفــتم یکــم اونور تر وایــمیستــادم…
هـــمکـلاسیــاش مــنو مــیدیدن ســرشونو بــرمـیگردوندن بــا خــنده بــهش مــیگفـتن بفــرمـایید آقـاتونم اومــد!!!
پــاشو از دره آمــوزشــگاه مــیذاشــت بیـــرون مــثل هــمیشه قــلبم تــاپ تــاپ مــیزد …
لبــخندش دیــگه بــدتر!!!
بــرق ِ اون چــشـمای ســبز کــه دیــگه هــیچی!!!
هـــععععععی…
چــه دورانـــی…
ســطحــه زبـانش بالا بــود…
یــبار اومــد گــفت یــه پــسررو فــرسـتادن تــو کــلاسه مــا …
خـــیلی ام بــامزه بــازی درمــیاره…
داشــتم جــوش مــیآوردم…
دو روز بــعد قــبله کــلاس پــسررو کــشیدم تــو کــوچه…
یــه پــسره مــثبته خــوشـگل مــوشگل…
جــذبــه اُلاغی گــرفـتم گـــفتم ببین پــسر یــا ازیــن بــه بــعد تــو کــلاس مــراعاته دخــترارو مــیکنی…
یــا اینــکه بــه عــزیز تریــن کـَسَم قــسم کــاری مــیکنم تــا عــمر داری ســمـت ِ زبــان مــَبان نری …
پـــسره گــفت مــگه چــی شــده؟؟؟چــرا ایــنجوری حــرف مــیزنی؟؟؟
گـــفتم هــنوز چــیزی نــشده…
مـام بــچه هــمین وَراییـم…
کــفه کــوچه خــیابون بـزرگ شــدیم…
نــمیخــوام خــاطره ی بــد از هم داشــته بــاشیم…
حــرفــام یــادت نــره…
اونــام جــای آبـجیات…خــداحافظ
جــلسه ی بــعد خــبر رســید پــسره کــلاسشو عــوض کــرده…
دمــش گــرم حــرفــمو فــهمــید…
الان هــفت مــاهه از جــلو اون آمــوزشــگاه رد نــمیشم…
چــشمم بــه در ِ خــروجی بیــفته گــریـه م مــیگیره…
جــرأت نــمیکنم بــرم …
—
خاطراتت مونده اینجا اما آرومم نکرده
به خدا دلتنگیامو ذره ای هم کم نکرده
حتی واسه ی یه لحظه جای پاهات گم نمیشه
هرچی که سرم شلوغ شد جای خالیت پر نمیشه…
—
افکار عاشقانـــه ام را جمع کــه مـیکنم،
دسته گلی می شود شبیه تـــو برای تــو …!
—
ساده ای…
اگه فکر کنی با پاک کردن شمارش،میتونی فراموشش کنی…
—
هــمــدیــگــر را فــرامــوش نـکنـیـم
شــاید ســالـهـا بـعـد در گــذر جــاده هــا
بـی تفـــاوت از کـنــار هــم بگــذریــم
و بــگویـیـم آن غــربـیـه چـقـدر شــبیـه خـاطـراتـم بود
—
چقدر سخته دستای کسی رو که دوسش داری تو دستای کس دیگه ببینی و نتونی چیزی بگی جز اینکه بگی آهای غریبه مواظب عشقم باش
—
با من لج نکن بغض زبان نفهم!
این که خودت را گوشه ى گلو قایم کنى، چیزى را عوض نمیکند…
بالأخره یا اشک میشوى در چشمانم یا عقده اى در دلم!
هردو را زیاد دارم…
حق انتخاب با توست!!
—
خنجر زیرِ پوستم کاشتی
فکر نمیکردی
روزی باز در آغوشت بگیرم …
—
راست یا دروغ مهم نیست! تو فقط با من حرف بزن!
چشمانت زیرنویس می کنند!
—
همیشه دور نما ها
خواستنی ترند
مثل سراب
مثل فردا
مثل تو …
—
حل شدم مثل یک معما…
راست میگفت که خیلی ساده ام!
—
بزرگترین هدیه ای که میتوان به کسی داد زمان است!وقتی برای یک نفر وقت میذاری قسمتی از زندگیت را دادی که پس نمیگیری!دقت کن واسه کی وقت میذاری…
—
زنده به گورمم کنن من از تو دست نمیکشم/دنیا بخواد فاصله شه اونو به آتشیش میکشم
—
وقتی تک درختم سوخت بگذارجنگل بسوزد
—
هر آن کس عاشق است از جان نترسد /
یقین از بند و از زندان نترسد
دل عاشق بود گرگ گرسنه/که گرگ از هی هی چوپان نترسد
—
شاید برایت عجیب باشه این همه آرامشم
خودمانی میگویم، به آخر که برسی فقط نگاه میکنی
آره گل یاسم… آره
منبع:بی کلک
نظرات شما عزیزان: